پنجرهای خانه
خدا زن را از پهلوی چپ مرد آفرید.
سخترین چیز در زندگی: اگر دو نفر از هم خوششون بیاد ولی نتونند به هم ابراز علاقه کنند، خیلی بده فقط هم دیگرو دوست دارن از ته دل ولی غرور بیجا نمیزاره که این دو وانمود کنند و این سکوت و غرور بیجا این دو رو از هم دور میکنه
بـــــــرآے تــــو ... بـــــرآے چشــــم هآیــت... بـــــرآے مـــــَלּ ... بـــــرآے درد هآیــــم... بــــرآے مـــــآ... بـــرآے ایــלּ همــــــه تنهـــــآیـــے... کــــآش خــــــُدآ
کـــــــآرے کـــــُنــَد...!!!
چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود
دنیای عجیبی شده است . . .
هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی..
کل دنیا را هم که داشته باشی...
تو در کدام ثانیه می آیی
تو چه میدانی ... از شب هایی که دنیا دور سرم می چرخید... اما من با تمام قدرت ، به دور تو می چرخیدم؟! تو چه می دانی ... از روزهایی که بغض های دنیا برای من می ترکیدند... ومن ، بی توجه ،با همه وجود ،برای تو می خندیدم...؟! تو چه می دانی...
پس چرا آرزو کنم؟ خدا گفت : شاید نوشته باشم هرچه آرزو کند....
درس ضمیرها را یاد نمی گیرم !
آدما از جنس برگن؛گاهی سبزن؛گاهی پاییزن و زردن!
همیشه آخر هر چیز خوب میشود.اگر نشد, بدان هنوز آخر آن نرسیده "چارلی چاپلین"
زن کتابچه سفید را بست. آن را روی میز گذاشت : بپرس عزیزم . - مامان خدا زرده ؟!! زن سر جلو برد: چطور؟! - آخه امروز نسرین سر کلاس می گفت خدا زرده ! - خوب تو بهش چی گفتی؟ - خوب، من بهش گفتم خدا زرد نیست. سفیده !!! مکثی کرد: مامان، خدا سفیده؟ مگه نه؟ زن، چشم بست و سعی کرد آنچه دخترش پرسیده بود در ذهن مجسم کند. اما، هجوم رنگ های مختلف به او اجازه نداد... چشم باز کرد و گفت: نمی دونم دخترم. تو چطور فهمیدی سفیده؟ دخترک چشم روی هم گذاشت. دستانش را در هم قلاب کرد و لبخند زنان گفت: آخه هر وقت تو سیاهی به خدا فکر می کنم، یه نقطه سفید پیدا میشه... زن به چشمان بی فروغ و نابینای دخترک نگاه کرد و دوباره چشم بر هم نهاد و بی اختیار قطره ای اشک از گوشه چشمانش ... ـ مامان! یه سوال بپرسم؟
آمدنت یه "رویا" وحرف زدنت یه "دنیا" بودن با کسی که دوستت دارد پادشاهیست انتخاب با خود شماست!!! +
یه عاشق میگه اگه اتفاقی برات بیفته من میمیرم. ولی یه دوست میگه اگه بمیرم هم نمیذارم برات اتفاقی بیفته.
یک همیشه یک است. شاید در تمام عمرش نتوانسته بیش از یک باشد.
ای کاش اون وقتی که یکی ازت می پرسه : چطوری ؟ و تو درجواب میگی :خوبم یکی باشه محکم بغلت کنه و بهت بگه : میدونم خوب نیستی!!!
انسانها برای هم سنگ تمام می گذارند !! اما نه زمانی که در میانشان هستی !! آنجا که میان خاک خوابیدی "سنگ تمام" را می گذارند و می روند!!! مردم محبت را دیر میفهمند خیلی دیر آنقدر که فقط به نماز میتت می رسند !!!
عشق آن نيست كه كنارش باشي ؛ عشق آنست كه هر لحظه در فكرش باشي ! عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است عشق کنار کشیدن و جا زدن نیست بلکه صبر داشتن و ادامه دادن است .
مرداب به رود گفت : چكار كردى كه اينقدر زلالى ؟ گفت : گذشتم ...
خوشبختی مثل یه پروانه است . وقتی دنبالش می دوی پرواز می کنه اما وقتی وایسی میاد رو سرت میشینه
اگر میخواهید دشمنان خودرا تنبیه کنیدباید به دوستان خود محبت کنید.
زندگی دفتری از خاطره هاست؛
از استادم پرسیدم: آیا قلبی که شکسته باز میتواند عاشق شود؟ استاد گفت:بله میتواند. پرسیدم آیا شما تاکنون از لیوان شکسته آب خورده اید؟ استاد پاسخ داد:آیا شما به خاطر لیوان شکسته از آب خوردن دست کشیده اید؟؟؟
خدا آن حس زیبائیست که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را یکی آهسته می گوید کنارت هستم ای تنها و دل آرام می گیرد . . .
اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش ارزشی نداره چون کار دل دوست داشتنه مثل کارچشم که دیدنه اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی بدون که داری چیزی رو تجربه میکنی که اسمش عشق واقعیه.
هیچ وقت ازخدا نخواه تموم دنیارو بهت بده فقط بخواه کسی رو بهت بده که تورو به تموم دنیا نده.
«زندگی»، هدیه خداوند است به تو؛ «طرز زندگی کردن» هدیه توست به خداوند. تصمیم با خودتونه که چه جوری زندگی کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا چگونه می خوائید زندگی کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شریف ترین دلها دلی است که اندیشه آزار دیگران در آن نباشد. حالا شما دلتون چه جوریه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زرتشت میگه :
آهنگری بود که پس از گذران جوانی پر شر و شور،تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیش چیزی درست به نظر نمی آمد، حتی مشکلاتش مدام بیشتر می شد! |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|